داستان آبیدیک

racked with pain

ɹækt wɪð pe͡in


فارسی

1 عمومی:: شكنجه‌كردن‌، اندامهای‌)كسیرا(كشیدن‌، نسق‌ كردن‌، معذب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): racked with pain suffering from severe pain. • My body was racked with pain, and I nearly passed out. • My head was racked with pain.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code